*داغ تو دارد این دلم ...*
پدر عزیزم
یاد و نام نیکت هیچگاه در این سالیان طولانی که رفته ای از دل و روح و جانم فراموشم نشده است .
از خانه ی پربرکت مادر وفادارم گرفته که هر سفره ای در آن پهن میشود او تو را یاد می کند و از برکت آن فاتحه ای از عمق جان نثار روح عزیزت می کند و قدردران همیشگی تلاشهای صادقانه ی توست تا خیابان کیان و کوچه ی فراموش نشدنی سام که هنوز صدای گامهای آرام ترا بیادم می آورد !
و مسجد عشق ٰ. مسجدی که مزین است یه نام نامی حضرت ماه آقا قمربنی هاشم ابوالفضل العباس(ع) که همه ی هستیم را از قبل منتهای بیکران او دارم و داریم .
همو که از عشق ناب تو به نام زیبایش و مسجدی که بنامش بنا نهادی این عشق به همه ی فرزندانت منتقل شده و همه مان عاشق اوییم .
مشهدالرضا(ع) عشق دیگر تو بود و خدا می داند که هیچگاه به زیارت مولای غریبان نرفته ام مگر اول برای تو دعا کرده و می کنم و ارادت ویژه ی ترا به آن امام همام و زیارتهای مقبولت میدانم و میدانیم .
پدر خوبم
سالها گذشته اگر چه در زمان حیات تو نتوانستیم آرزوهایت را برآورده کنیم که همان تحصیل علم و دانش و زندگی پاک و جوانمردانه بود لکن پس از تو همگی برآن شدیم تا به پاس زحمات بیکرانت آن شویم که تو و مادر عزیز خواستید و بحمدلله خواسته های تو تمام و کمال محقق شد و میدانم که چقدر روح پاک تو از این حیث در آرامش و شادی است .
می دانم که میدانی
اولین باری که به پابوسی حضرت ماه مشرف شدم سلام گرم ترا به آن یگانه ی غیرت و عشق ابلاغ کردم و بیاد تو و دوستان شهیدم که آرزوی زیارتش را داشتید نجواها کردم .
اسفند ماه هر سال تا فرا میرسد از ابتدای آن تا روز سخت عروج تو به سوی خوبی ها و پاکی ها که همانا هم نشینی با اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است هر لحظه بیاد تو هستم اگر چه در شب تاسوعای مولای عشق و غیرت تا زنده هستم آن شب و روز با بهترین کارهایم بنام و به نیت تو عرض ارادت می کنم .
یادم است تا خبر ارتحالت رسید پدر گرامی شهید عبدالحسین دسترنجی که از دوستان صمیمی تو بود در منزل حاضر شد و بیقراری مرا که دید گفت :
خوشا به سعادت پدرتان که در روز میلاد حضرت صاحب الزمان (عج) بخاک سپرده شد چون امروز روزی است که زمینها و آسمانها غلغله است از آمد و شد فرشتگان برای میلاد مهدی موعود و حقیقتا شاید به پاس عمری نوکری مخلصانه و عاشقانه برای اهل بیت (ع) این کمترین هدیه ی لطف الهی به بنده ی مومن و پاکش بود .
پدر جانم
عشق به اهل بیت و عشق مولای شهیدان و عشق به ام الائمه و مظلومیتهایشان را از گریه های تو آموختم و تو بهترین عشق دنیا را با اعمال و رفتار عافانه ات بمن آموختی و هم اینک آنچه دارم از آن آموزش های تربیتی اخلاقی با رفتار و گفتار تو دارم .
و هیچگاه گریه های ترا برای شهادت ائمه اطهار (ع) فراموش نمی کنم
هیچگاه اخلاق و منش مردانه ات را از یاد نمیبرم یادم هست برای ازدواج خواهرم گفتی آرام عروسی برگزار بشود چرا که همسایه مان سرطانی است و ...
خوبیهایت به همگان از هم مسجدیها گرفته تا همسایگان و دوستان و همکارانت برای همیشه ی ایام جاودانه است
آری 20 اسفند هر سال داغ تو را بی کم و کاست برای دلهای مشتاق همسر فداکار و فرزندانت زنده می کند اگر چه داغ فراق تو همیشگی است .
پدر مومن و پاک من روحت شاد و یادت گرامی باد
*تاريخ : نوزدهم اسفند 1395 غلامرضانجفی سولاری*
روستای زیبای من سولار...
ما را در سایت روستای زیبای من سولار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : esolarehad بازدید : 58 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 14:16